The Battle of Karbala: A Timeline

location of the Mawkebs

We are waiting for you

You can ask your questions

of religious experts

in the following Mawkebs

The Mawkeb of martyrs defending the shrine  (Amol City)
عمود شماره 139
موکب شهدای مدافع حرم آمل

The Mawkeb of unknown martyrs of Khorramabad City
عمود شماره 494
موکب شهدای گمنام خرم آباد

The Mawkeb of Aun bin Abdullah of Yazd City
عمود شماره 706
موکب عون بن عبد الله یزد

The Mawkeb of Bint Al Hussein Tabriz
عمود شماره 721
موکب بنت الحسین تبریز

مصاحبه تلویزیونی مبلغ مستقر موسسه در کشور برزیل

ادامه مطلب

نشست تجربه افزایی با موضوع تبلیغ در عرصه بین الملل برگزار شد

ادامه مطلب

آغاز تصویر برداری پروژه تاریخ شفاهی بین الملل حوزه‌های علمیه

ادامه مطلب

جلسه جمع بندی و ارائه نظرات و پیشنهادات تبلیغ اربعین 1401 برگزار شد

ادامه مطلب

امام حسین (ع) دلیل مسلمان شدن من هستند

158023_729ممکن است خودتان را معرفی کنید؟
نام من ایوت بالدکینو و نام اسلامی‌ام ثریا است. من این نام را ۱۲ سال پیش وقتی برای اولین بار مسلمان شدم انتخاب کردم. من ۱۲ سال است که مسلمانم ، ۶ سال سنی بودم و الحمدلله ۶ سال است شیعه هستم.

[وی همچنین نام نرگس را (بدلیل زندگی خانواده‌ای ریشه ایتالیایی) برای خود انتخاب کرده است؛ همان نامی که مادر گرامی حضرت مهدی (ع) برای خود برگزیدند، ایشان به پیامبری حضرت محمد (ص) شهادت دادند در حالی که در خانواده‌ای اشرافی و مسیحی- رومی بزرگ شده بودند.]

من در استرالیا بزرگ شدم . همه خانواده من در آنجا هستند. من آنجا به دنیا آمدم و آنجا تحصیل کردم. به مدت ۶ سال در دانشگاه تحصیل کردم و دو مدرک لیسانس گرفتم، یکی لیسانس انگلیسی و دیگری لیسانس حقوق؛ اکنون در ایران هستم برای آموختن زبان فارسی و انشاء الله پس از آن کسب تحصیلات مذهبی.

شما اولین بار چگونه با اسلام آشنا شدید؟ چقدر امام حسین علیه‌السلام بر تصمیم شما برای شیعه شدن تأثیرگذار بودند؟

جستجوی من برای یافتن حقیقت از همان سنین پایین شروع شد. زمانی که کودک بودم همواره حضور الله را از درون احساس می‌کردم و می‌خواستم که در برابر آن قدرت والا ، هر چه به نامیدش خدا یا الله، تسلیم شوم. اگرچه درباره اینکه چگونه به مقصد او برسم مطمئن نبودم و همواره درباره اینکه من از کجا آمده‌ام به کجا می‌روم و مقصد من در زندگی چیست می‌اندیشیدم.

اندیشه درباره این سؤالات که من از کجا آمده‌ام ، چرا اینجا هستم و کجا خواهم رفت جستجوی مرا برای یافتن حقیقت و مطالعات مذهبی آغاز کرد.

من در فضای بسیار متعصب کاتولیک بزرگ شدم . آن‌ها اجازه هیچ‌گونه تحقیق در باورها را نمی‌دادند. در آن محیط انسان باید همان دینی را که پدرانش پذیرفته‌اند بپذیرد و آن را کورکورانه بدون هیچ پرسشی دنبال کند. من همیشه با پاسخ‌های غیرمنطقی و ناقصی که در مدت زمان تربیت مسیحی‌ام فراهم می‌شد اغنا نمی‌شدم. در عین حالی که در پایان دوران دبیرستانم با رتبه اول فارغ‌التحصیل شده بودم و به مطالعه مذهبی بسیار علاقه‌مند بودم. در دوران نوجوانی‌ام اعتقادات مسیحیت را برای همیشه کنار گذاشتم.

سرانجام نسخه‌ای از قرآن کریم به زبان انگلیسی به من داده شد. لحظه‌ای که آن را گشودم دریافتم که جستجویم به پایان رسیده است. برای اولین بار احساس می‌کردم که کلام الهی با من سخن می‌گوید.

زمانی که کودک بودم خواب‌هایی می‌دیدم از یک گروه عظیم مردم از ملیت‌های مختلف که در لباس‌های سفید پیچیده شده بودند و در محلی که ستون‌های بزرگی داشت منظم بالا و پایین می‌رفتند. فکر می‌کردم که این رؤیای من به گاندی ارتباط دارد. زمانی که بزرگ‌تر شدم پژوهش درباره ادیان شرقی خصوصاً هندوئیسم و بودائیسم را آغاز کردم و بسیار جذب بودائیسم شدم.
لیکن دریافتم که این ادیان بسیار مشرکانه و فلسفی بودند. و نیز متوجه سیستم تبعیض شدیدی که در باور آن‌ها بود شدم که حقیقتاً حقوق انسانی را نادیده می‌گیرد و من این را دوست نداشتم.
در این زمان که سال ۱۹۹۷ بود در حالی که هنوز مشغول جستجو بودم مادرم تصمیم گرفت به مصر برود. او بسیار علاقه‌مند به تمدن مصر بود و این آرزوی دیرینه او بود اما در آغاز چهل سالگی‌اش موفق شد به این آرزو دست یابد. در آن زمان که او به آن‌سوی آب‌ها رفت من به اروپا برای ملاقات اقوامم رفتم . ۵ روز اقامت در مصر را رزرو کردم تا مادرم را در سر راه سفر ملاقات کنم.
اما اقامتم در مصر بیش از آنچه برنامه‌ریزی کرده بودم طول کشید. هر بار که سعی می‌کردم این کشور را ترک کنم چیزی مانع من می‌شد. به این ترتیب سفر ۵ روزه من ۶ ماه به طول انجامید.
در قاهره هر جا که سفر می‌کردم همه درباره مسجد اهل‌البیت قاهره به من می‌گفتند و اینکه اگر به آنجا بروم همه آرزوهایم برآورده خواهند شد.

من چیزی درباره شخصیت این [فرد] از اهل‌البیت [امام حسین (ع)] نمی‌دانستم اما آن مردم ایشان را بسیار دوست داشتند و ایمان بسیاری به این شخصیت و این مکان در آن‌ها یافتم و این انگیزه‌ای برای من شد تا به آنجا بروم.
بنابراین زمانی که [هنوز ظاهراً] مسیحی بودم سه بار با کلی امید به این مسجد [مسجد رأس‌الحسین] رفتم. زمانی که کنار ضریح بودم خواستم که به سوی حق راهنمایی بشوم و زندگی پوچم در استرالیا تغییر کند و جستجویم به نتیجه برسد.
من در غرب بزرگ شده بودم و با تصاویر منفی‌ای از اسلام تغذیه شده بودم برای همین هرگز به اسلام نگاهی نیانداختم. با این حال سفر من به مصر نگاه مرا به کلی عوض کرد. من در آنجا چیزهای بسیاری دیدم که دوست داشتم مثل ارزش‌های خانوادگی محکم، احترام به بزرگ‌ترها، بی‌اهمیتی به مادیات و دیدم که مردم فقیر بودند اما دل‌هایشان به زندگیشان راضی و خشنود بود. احساس کردم که گویی آن‌ها می‌دانستند که مقصدشان در زندگی چیست.
من نتیجه گرفتم که بیشتر این ویژگی‌ها ناشی از بنیادهای مذهبی بود. پس این مسئله باعث شد جستجوی من در اسلام آغاز شود. هرچه بیشتر از اسلام درمی‌یافتم بیشتر تحت تأثیر قرار می‌گرفتم. من اسلام را بسته‌ای کامل یافتم که همه جوانب زندگی از پزشکی گرفته تا بهداشت ، از علم گرفته تا ارزش‌های اخلاقی و حتی جهان غیب را در بر گرفته است.

از منطق خودم استفاده کردم که حضرت محمد (ص) اگر هیچ دلیل مهمی برای این کار نداشته‌اند چرا این گروه عظیم حجاج را دقیقاً زمانی که می‌خواستند پراکنده بشوند در گرمای شدید نگه داشتند؟

سرانجام نسخه‌ای از قرآن کریم به زبان انگلیسی به من داده شد. لحظه‌ای که آن را گشودم دریافتم که جستجویم به پایان رسیده است. برای اولین بار احساس می‌کردم که کلام الهی با من سخن می‌گوید.
و این‌ها به وضوح کلام خداوند بود و نه اندیشه بشر. بسیاری از آیات نظیر:

بسم‌الله الرحمن الرحیم

قل هو الله احد

الله الصمد

لم یلد و لم یولد

و لم یکن له کفواً احد. 

به نام خداوند بخشنده و مهربان. بگو اوست الله یکتا. الله غیرقابل نفوذ و بی‌نیاز مطلق است. نه زائیده و نه زاده شده است. و برای او کفو و برابری نیست.
به سرعت یک عمر سرگردانی من را خاتمه داد.
سرانجام در آن صبح من مسلمان شدم و به این نتیجه رسیدم که خدایی جز الله نیست.
با این حال جستجوی من در مصر برای یافتن حقیقت به پایان نرسید. پس از آنکه به وطن بازگشتم پس از ۶ سال تفاوت بزرگی بین شیعه و سنی کشف کردم. به مدت یک سال مطالعه می‌کردم و درخواست می‌کردم و از خداوند می‌خواستم که مرا دوباره راهنمایی کند.
هرچه بیشتر درباره شیعه می‌خواندم بیشتر درمی‌یافتم که به تشیع تمایل دارم. نظریات و وقایع آن را دوست داشتم و با منطق من نیز سازگار بود.
دریافتم که متأسفانه اختلاف این دین بزرگ اساساً به دلیل مسئله امامت پس از دنیا رفتن حضرت محمد (ص) به وجود آمده است.

 میلیون‌ها بار جانم به فدای امام حسین (ع)! او نجات‌دهنده و شفیع من نزد الله است و من همه چیز را مدیون ایشان هستم.

بیش از ۱۴۰ روایت سنی که واقعه غدیر را تأیید و پشتیبانی می‌کردند یافتم و نیز از منطق خودم استفاده کردم که حضرت محمد (ص) اگر هیچ دلیل مهمی برای این کار نداشته‌اند چرا این گروه عظیم حجاج را دقیقاً زمانی که می‌خواستند پراکنده بشوند در گرمای شدید نگه داشتند؟ همچنین آیه‌ای از قرآن هم هست که این روز را تأیید می‌کند و ارزش بسیاری به آن می‌دهد.

آیا ممکن است از تأثیر امام حسین (ع) و واقعه عاشورا در شیعه شدن خود برای ما بگویید؟

در خصوص ارتباط من با امام حسین (ع)، یک ارتباط عمیق و طولانی مدت و وفادارانه است و با وجود تمام برهان‌هایی که یافتم، امام حسین (ع) دلیل من برای آنچه که هم‌اکنون هستم اند. میلیون‌ها بار جانم به فدایش؛ او نجات‌دهنده و شفیع من نزد الله است و من همه چیز را مدیون ایشان هستم.
من معتقدم که امام حسین (ع) از سال ۱۹۹۷ در مصر زمانی که برای اولین بار به مسجد امام حسین در قاهره [رأس الحسین] رفتم با من بودند. من زمانی که آنجا بودم درخواست هدایت کردم با این حال امام حسین (ع) مرا همان آنجا رها نکردند. شش سال بعد زمانی که به تفاوت‌های سنی و شیعه نگاه می‌کردم برای اولین بار به مسجدی شیعی [در استرالیا] برده شدم. با وجود این همه مسجد در دنیا ، من به مرکز اسلامی امام حسین در سیدنی برده شدم؛ و در لحظه‌ای که وارد خانه خدا شدم انرژی قوی و ارتباط محکمی بین قلبم و الله احساس کردم .
دعاهای شیعه که خوانده می‌شد مانند دعای کمیل و دعای عرفه، بُعدی عمیق‌تر از معنویت را به روی من گشود و من دری پررمز و راز و صمیمی برای ارتباط با الله یافتم. عرفان شیعی [هدایت امامان معصوم (ع) به شناخت صحیح الله] انگیزه من شد. در این دوران من مفهوم توسل را دریافتم.و نیز شخصیت امام حسین (ع) را که توسط سنی‌ها برای سال‌های متمادی در ظلمت نگه داشته شده بود شناختم. زمانی که زیبایی و عمق این شخصیت و آنچه ایشان برای تاریخ انجام داده بودند و جان‌نثاری ایشان را فهمیدم دریافتم که ایشان شفیع من هستند و به سرعت محبت شدیدی نسبت به ایشان در وجود خود یافتم.

می‌توانید لطفاً مختصراً حضرت زینب (س) را برای ما توصیف کنید؟
برای من حضرت زینب (س) یکی از الگوهای بزرگ برای زنان هستند که تاریخ تاکنون به خود دیده و نمونه درخشان برای فمینیسم غربی و آن‌هایی که ادعا می‌کنند اسلام به زنان ظلم می‌کند.

 پایگاه تخصصی امام حسین علیه السلام

تلاش تبلیغاتی اهل بیت امام حسین علیه السلام

70642بعد از حادثه عاشورا، کاروان اسیران کربلا در کوفه، شام و سپس مدینه، با خواندن خطبه، سرودن شعر، پاسخگویی به مخالفان و سوگواری، پیام حماسه حسینی را به مردمان این نواحی انتقال دادند و بزرگترین تاثیر را برجای نهادند . اثری که سخنان فرزندان و خواهران امام حسین علیه السلام در اجتماع کوفه و شام برجای گذاشت، از اثر کشته شدن شهیدان کربلا کمتر نبود .

محور تبلیغات کاروان اسیران، معرفی ارزشهای دینی، وصف رسول اکرم صلی الله علیه و آله و انتساب اهل بیت او، نکوهش مردمی که عکس العملی درباره جنایات و ستمهای امویان از خود بروز ندادند، افشای جنایات بنی امیه، حمایت از قیام حسینی و جلوگیری از تحریف حادثه عاشورا بود . در واقع بازماندگان این قیام از فرصت تماس گرفتن با مردم در بلاد گوناگون به بهترین وجه بهره برداری کردند و این دشمنان نادان آنان بودند که با اسارت این عزیزان و انتقال آنان به شام، زمینه تبلیغاتی خوبی برای روشن شدن حقایق و افشای مفاسد امویان فراهم آوردند .

ندبه و سوگواری در کربلا

در خود کربلا زینب کبری علیها السلام از راه گریه، تبلیغات خود را آغاز نمود . چون حضرت زینب علیها السلام بر بالین پیکر پاک حضرت امام حسین علیه السلام رسید، سخنی بر زبان جاری نمود که با شنیدن آن دوست و دشمن به گریه و زاری پرداخت و چنان ماتم سرایی در صحرای کربلا برای شهیدان نینوا صورت گرفت که چشمه اشک را در آن کویر غم جاری ساخت . «قروة بن قیس حنظلی » نقل می کند: به خدا سوگند زینب را هرگز فراموش نمی کنم که برای برادرش ندبه می کرد و با صوت حزین و قلب داغدار می گفت: «وا محمداه! صلی علیک ملیک السماء هذا حسین مرمل بالدماء مقطع الاعضاء وبناتک سبایا الی الله المشتکی والی محمد المصطفی والی علی المرتضی; (1) ای محمد! فرشتگان آسمان بر تو درود فرستند، این حسین علیه السلام است که به خون آغشته و اعضایش قطع شده است . و دخترانت اسیرند . به خدا و محمد مصطفی و علی مرتضی شکایت می برم .»

این نوحه و ماتم داری، خود حرکتی تبلیغی بود .

همچنین وقتی امام سجاد علیه السلام بدن مطهر امام حسین علیه السلام را در میان قبر نهاد، خطاب به پدرش گفت: «طوبی لارض تضمنت جسدک الشریف اما الدنیا فبعد مظلمة والاخرة فبنورک مشرقة . اما الحزن فسرمد واللیل فمسهد حتی یختار الله الی دارک التی انت مقیم بها فعلیک منی السلام یابن رسول الله ورحمة الله » (2) ; خوشا به حال زمینی که بدن شریف تو را در برگیرد . دنیا بعد از این تاریک و آخرت به نور تو روشن است . اما اندوه، همیشگی و شب [من]، بی خواب است، تا خداوند به سوی خانه تو که در آن جای گرفته ای اختیار کند [و مرا به آنجا بیاورد] . پس ای فرزند رسول خدا! سلام من و رحمت خداوند بر توباد .»

این عبارات نیز کاملا بار تبلیغی دارند .

در کوچه های کوفه

کوفه به منزله قلب عراق بود و در مدت پنج سال مرکز حکومت علی علیه السلام به شمار می رفت و همواره کانون شیعیان و پایگاه دوستان آن بزرگوار به حساب می آمده است . اهل بیت نیز چند سال قبل در این شهر با احترام فراوان زندگی می کردند، اما اکنون زینب کبری علیها السلام و فرزندان علی وارد این دیار می شوند، در حالی که اسیرند .

ابن زیاد با آنکه با ایجاد اختناق و فشار سیاسی بر اوضاع کوفه مسلط شده است اما از این واقعیت هراس دارد که مبادا مردم از خواب مرگبار خویش بیدار شوند و حرکتی عمومی ریشه های حیات ننگین او را قطع کند; به همین دلیل دستور حکومت نظامی داد . آنگاه به فرمان وی خاندان فضیلت در حالی که سرهای شهیدان بر بالای نیزه در پیشاپیش آنان بود وارد کوفه شدند .

زینب کبری گرچه در شرایط نگران کننده ای قرار داشت، ولی از فرصت پیش آمده استفاده و شروع به سخنرانی کرد . در آغاز نسب خویش را معرفی کرد تا نگاههای تحقیرآمیز کوفیان را به دیده احترام مبدل سازد . سپس تماشاگران را که در حال گریستن بودند مذمت نمود و گفت: «یا اهل الکوفة یا اهل الختل والغدر اتبکون فلا رقات الدمعة ولا هدات الرنة; ای مردم کوفه! ای اهل فریب و خدعه! آیا می گریید؟ هنوز اشک [های ما] خشک نشده و ناله ها [یمان] خاموش نگردیده است .» و بعد جنایات و اعمال زشت آنان را در خصوص حوادث کربلا افشانمود . (3)

دختر بزرگوار علی علیه السلام این خطبه آتشین را چنان عالی و کوبنده بیان کرد که راوی می گوید: به خدا سوگند من زنی را در نهایت عفت ندیدم که بهتر از زینب سخن بگوید، آن گونه خطابه خواند که گویا این کلمات از زبان علی بن ابی طالب شنیده می شود . (4)

عکس العمل این خطبه در میان مردم چنان بود که راوی می گوید: سوگند به خداوند در آن روز مردم کوفه را دیدم که بهت زده اشک می ریزند و از شدت غم دستها را بر دهان گرفته و انگشتهای خود را گاز می گیرند . (5) سخنان زینب کبری چون صیحه ای آسمانی بود که محیط کوفه را فرا گرفت و در آن اثر عمیق و جانسوزی گذارد .

حزیم بن شریک اسدی می گوید: امام سجاد علیه السلام به سوی مردم بیرون آمد و اشاره کرد که سکوت کنند، چون همه خاموش شدند، حضرت خطبه ای برای آنان خواند . در این خطبه محورهای ذیل بیان گردید:

1 . معرفی خود و خاندان عصمت و طهارت و جد و پدرش;

2 . گزارش جنایات کربلا و فجایع عاشورا;

3 . تذکر به مردم کوفه در مورد نامه نگاری و دعوت از امام حسین علیه السلام و بی وفایی آنان نسبت به امام .

پس از خاتمه خطبه امام سجاد علیه السلام صدای گریه از هر سو بلند شد و مردم به یکدیگر می گفتند: هلاک شدید در حالی که نمی دانید . و چون امام علیه السلام فرمود: «رحم الله امرا قبل نصیحتی وحفظ وصیتی فی الله وفی رسوله وفی اهل بیته فان لنا فی رسول الله اسوة حسنة; خدا رحمت کند کسی را که پند مرا بپذیرد و سفارشم را در راه خدا و رسولش و اهل بیت او مراعات کند; زیرا برای ما در [پیروی] از رسول خدا سرمشقی نیکوست » ، جمعیت یکپارچه گفتند: ای فرزند رسول خدا! همه گوش به فرمانت هستیم . حرمت و حقتان را پاس می داریم و از تو روی نمی گردانیم، ما را به فرمان خود مامور کن … آماده ایم که خونخواهی و انتقام شما و خود را از آنان که به ما و شما ستم کردند بگیریم . اما امام علیه السلام به حیله گری آنان و رفتارشان با امام حسین علیه السلام اشاره نمودند و از کوفیان خواستند: «لاتکونوا لنا ولا علینا; نه با ما باشید و نه بر ضد ما .» (6)

خطبه ها و سخنان اهل بیت علیهم السلام و گفتار آن گویندگان شجاع، فصیح و بلیغ در سینه های مردم جای گرفت و دلهایشان را تکان داد و پرده های گمراه کننده را بالا زد و تشخیص مردم را به کلی تغییر داد و آنان را به ارزش این قیام مقدس متوجه ساخت و مجال تحریف و تفسیر چهره این واقعه تاریخی را از دشمن گرفت(7) و این نتایج را در برداشت:

1 . اعتراض و نارضایتی مردم کوفه آن چنان اوج گرفت که مرجانه مادر عبیدالله به فرزندش گفت: ای خبیث! پسر پیامبر را کشتی، به خدا سوگند هرگز بهشت را نخواهی دید . (8)

خولی جنایتکار که سر امام حسین علیه السلام را به خانه آورد، خواست در زیر یکی از وسایل نان پزی پنهان کند . همسرش به وی گفت: از سفر چه آورده ای؟ گفت: سر حسین علیه السلام را، زنش او را مذمت کرد و گفت: وای بر تو، مردم با طلا و نقره به خانه باز می گردند و تو سر پسر رسول خدا صلی الله علیه و آله را به منزل آورده ای . به خدا قسم هیچ گاه در کنارت نخواهم بود، پس برخاست و از او دور شد . (9)

همچنین عبیدالله ابن زیاد از سوی عبدالله عفیف و زید بن ارقم مورد مؤاخذه ای تند و خشن قرار گرفت .

2 . در اولین سال شهادت امام حسین علیه السلام، گروهی از کوفیان به رهبری سلیمان بن صرد خزاعی، عبدالله ازدی، عبدالله تمیمی، و رفاعة بن شداد، هسته مرکزی قیام توابین را به عنوان خونخواهی امام حسین علیه السلام تشکیل دادند . در بصره نیز چنان آشوبی بر علیه ابن زیاد صورت گرفت که با لباس مبدل از آنجا به سوی شام گریخت . (10)

3 . دومین حرکت تند مسلحانه علیه امویان توسط مختار ابن ابو عبید ثقفی صورت گرفت که در ظرف هیجده ماه حدود 18000 نفر از دشمنان اهل بیت علیهم السلام را به هلاکت رسانید . (11)

در مرکز قدرت (شام)

شام در سال 14 هجری جزو قلمرو مسلمانان به شمار آمد . مردم این سامان به دلیل حکومت طولانی امیرانی چون خالد بن ولید و معاویه در آن منطقه، شناخت چندانی از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و خاندان او نداشتند و از اسلام راستین چیزی نمی دانستند . (12) معاویه آن چنان علیه حضرت علی علیه السلام در شام تبلیغ کرده بود که مردم سب و لعن آن امام را به عنوان سنت و ارزشی اجتماعی تلقی می کردند و کودکان بر این اساس تربیت می شدند . (13)

تبلیغات گسترده بنی امیه آن چنان بر افکار شامیان تاثیر منفی نهاده بود که به هنگام ورود کاروان اسیران کربلا به این سرزمین، لباس نو پوشیدند و شهر را به بهترین صورت آذین نمودند و به آوازخوانی و شادی پرداختند . (14) با چنین وضعی تبلیغات اهل بیت در شام با عراق تفاوت دارد; زیرا خاندان امام حسین علیه السلام، زنان و کودکان داغ دیده، به سوی مرکز ثقل قدرت آل امیه قدم می گذارند; شهری که بغض و عداوت خاندان علی علیه السلام چون ابری تیره بر آن سایه افکنده است و قدرت امویان در آن ریشه دار و عمیق است .

ارتشی با ساز و برگ نظامی کافی نمی توانست بر آن دیار استیلا یابد، اما اهل بیت امام حسین علیه السلام می روند تا با سلاحی معنوی و زبان گویایی که دارند بساط این شهر را متزلزل سازند .

در مجلسی که با حضور یزید، سران حکومت، مردم و اهل بیت علیهم السلام در مسجد شام برقرار شد، فرزند معاویه در حالی که نسبت به سر مقدس امام حسین علیه السلام اسائه ادب می نمود، به خطیبی دستور داد بر منبر پانهد و خاندان عصمت و طهارت را مورد ناسزا قرار دهد . او چنین کرد و در این حال امام سجاد علیه السلام فریاد زد: «ویلک ایها الخاطب، اشتریت مرضاة المخلوق بسخط الخالق فتبوا مقعدک من النار; وای بر تو ای سخنگو! خشنودی مخلوق را با سخط و خشم خداوند به دست آوردی; پس جایگاهت از آتش پر باد .»

سپس رو به یزید کرد و فرمود: «یا یزید! ائذن لی حتی اصعد هذه الاعواد فاتکلم بکلمات لله فیهن رضی ولهؤلاء الجلساء فیهن اجر وثواب; ای یزید! به من اجازه بده بالای این چوبها بروم و سخنانی بگویم که رضایت خدا در آن باشد و برای حاضران، در آن اجر و ثوابی باشد .»

یزید که بر حالات معنوی و مقام علمی امام واقف بود امتناع کرد، ولی با اصرار مردم قبول کرد که امام بر منبر رود . امام در سخنان خویش محورهای ذیل را مطرح فرمود:

1 . فضایل و ویژگیهای خاندان عترت;

2 . ایثار و فداکاری این خاندان در راه خدا، عزت اسلام و تثبیت ارزشهای الهی;

3 . معرفی خویش و پیوستگی آن امام با خوبان و نیکان و حامیان مسلمین و قاتلان منافقین و ناکثین;

4 . چگونگی کشته شدن امام حسین علیه السلام و جنایات دشمنان در کربلا;

5 . ماجرای اسارت زنان و کودکان امام سوم از عراق تا شام . (15)

این خطبه تاثیر فراوانی بر مردم گذاشت . امام چهارم پا بر منبر گذاشت و چنان سخن گفت که دلها از جا کنده شد و اشکها فرو ریخت و شیون از میان مردم برخاست . فرزند امام حسین علیه السلام ضمن خطابه خویش، مقام اهل بیت را در حوزه اسلامی نشان داد و پرده از روی چهره تابناک و فضایل آنان برداشت . (16)

زینب کبری علیها السلام نیز که تعقیب کننده راه امام حسین علیه السلام و فرمانده جنگ تبلیغاتی علیه امویان بود، باوجود گرفتاریهای فرساینده، نهضت عاشورا را با تمامی ابعادش برای همگان به صورت مهیج و انقلاب آفرین بیان کرد و با سخنان مستدل و کوبنده، سلطه یزید را به تمسخر گرفت و او را مذمت کرد . (17)

اثرات تبلیغ در شام

1 . نفرت و انزجار عمومی در شام به نحوی بود که در بین مردم کسی نبود مگر آنکه به خاطر کشتن امام حسین علیه السلام، به یزید ناسزا می گفت، او را توبیخ می کرد و از دستگاه اموی فاصله می گرفت . (18)

سفیر دولت روم – که در بارگاه یزید حاضر بود – از رفتار یزید نسبت به امام حسین علیه السلام و سر مقدس او، برافروخت به حدی که خشم وی یزید را در هاله ای از ناراحتی فرو برد و برای اینکه فریاد اعتراض او را خاموش کند، به جلاد دستور داد او را بکشد . (19)

یزید نتوانست موج اعتراضات مردم شام را علیه سیاست شیطانی خویش مهار کند، از این جهت در حضور همگان در دمشق خطبه ای خواند و گفت: به خدا سوگند! من حسین علیه السلام را نکشته ام، قاتل او ابن زیاد است، من کشنده او را مجازات می کنم . (20)

2 . حتی خیانتکاران اموی در شام تحت تاثیر تبلیغات اهل بیت علیهم السلام قرار گرفتند و به طور روز افزونی با حکومت اموی از در مخالفت در آمدند:

الف) یحیی بن حکم اموی که در دستگاه یزید پست مهمی داشت، وقتی کاروان اسیران و سر شهیدان را مشاهده کرد، با لحن تندی امویان را سرزنش نمود و گفت: میان شما و رسول اکرم صلی الله علیه و آله جدایی افتاد و از این پس در هیچ کاری با شما موافقت نمی کنم . او حتی شخص یزید را نکوهش نمود، که یزید دستور داد با تهدید وی را ساکت نمایند . (21)

ب) حتی معاویه دوم، فرزند یزید، از پدرش به خاطر جنایتهایش تبری جست تا حدی که بعدا از مقام خلافت استعفا نمود . (22)

ج) هنگامی که زنان اسیر پس از سخنرانی امام سجاد علیه السلام وارد منزل شدند، زنان آل ابی سفیان با چشمانی پر از اشک از آنان استقبال کردند، دستهای آنان را بوسیدند و سه روز همراه با آنان به سوگواری پرداختند . (23) طبری می نویسد: هیچ زنی از آل ابوسفیان باقی نماند مگر اینکه نزد اسیران آمد و با آنان به ماتم سرایی مبادرت نمود . (24) این عزاداری در خانه یزید و دارالاماره آن چنان اثر کرد که مردم تصمیم گرفتند به خانه یزید بریزند و او را به هلاکت برسانند . (25)

3 . تغییر روش یزید و روی آوردن به حرکت انفعالی و قیافه تزویر گونه به خود گرفتن، یکی دیگر از آثار تبلیغات اهل بیت علیهم السلام بود . به نمونه های زیر توجه کنید:

الف) یزید، ابن زیاد را مورد لعن و نفرین قرار داد و در پاسخ به سخن عبدالرحمن بن حکم گفت: خدا ابن مرجانه را لعنت کند . اگر من در کربلا بودم تا آنجا که در توانم بود خواسته های حسین علیه السلام را برآورده می کردم; گر چه به کشته شدن فرزندانم منتهی می گردید؟! (26) عبیدالله مرا با این حرکت مورد خشم و غضب مردم قرار داد و نزد آنان منفور ساخت .

ب) یزید برای تثبیت موقعیت متزلزل خویش و نجات از آن وضع انفجارآمیز، به اهل بیت امام حسین علیه السلام متوسل شد و امام سجاد علیه السلام را مورد نوازش قرار داد و همواره می کوشید در برابر مردم با آن حضرت ظاهر شود و کنار ایشان باشد . ابن اثیر می نویسد: هیچ شب و روزی بر یزید نمی گذشت جز آنکه علی بن حسین علیه السلام را نزد خود می خواند و مایل بود با آن حضرت بسر ببرد . (27)

ج) یزید از امام سجاد علیه السلام خواست هر حاجتی دارد مشخص کند، امام سه حاجت را مطرح فرمود:

نخست: مشاهده سر پدرش، دوم: بازگردانیدن اموال غارت شده آنان، سوم: در صورتی که یزید می خواهد او را به قتل برساند، شخص امینی را برگزیند تا اهل بیت را به مدینه برگرداند . یزید با تقاضای اول موافقت نکرد و در مورد دومین حاجت گفت: عوض آن را پرداخت می کنم و در خصوص سومین حاجت، گفت: تو را نخواهم کشت . (28)

د) بعد از شهادت حسین بن علی علیه السلام یزید برای رجال دیگر نواحی اسلامی و نیز برخی خواص مسلمانان نامه نوشت و در مکتوبات خود خطاب به این افراد خود را در موضوع فاجعه کربلا بی گناه دانست . از محمد حنفیه خواست به مقر خلافت او بیاید . در هنگام ملاقات با وی کشته شدن برادرش را تسلیت گفت و افزود: دلم همچون تو می سوزد! عبیدالله از نظر من آگاه نبود و اقدام به این جنایت نمود .

ه) یزید در صدد آن گردید تا برای برآوردن خواسته امام سجاد علیه السلام، قاتلان شهیدان کربلا را معرفی کند; اما هر کدام را حاضر نمودند، قتل امام و یارانش را به دوش دیگری انداخت . چون شمر را حاضر کردند، گفت: قاتل حسین علیه السلام کسی است که در خزینه ها را به روی سپاهیان گشود و آنان را به کربلا فرستاد . یزید با شرمندگی گفت: برخیزید و بروید، خدا شما را لعنت کند، شما قبلا افتخار می کردید که حسین علیه السلام را کشته اید ولی اکنون همه انکار می کنید . (29)

و) یزید برای اینکه از هیجانات عمومی بکاهد، به اموری به ظاهر دینی روی آورد و دستور داد قرآنها را به سی بخش تقسیم کنند تا مردم در مساجد قرآن بخوانند . همچنین دستور داد در شهرهای گوناگون عبادتگاههایی ساخته شود . بر این اساس بود که ابن زیاد چهار مسجد در کوفه بنا کرد و سایر کارگزاران یزید نیز به این امور روی آوردند . (30)

به سوی مدینه

خاندان پیامبر پس از سه روز مجلس سوگواری در شام، این شهر را ترک نمودند و به سوی مدینه حرکت کردند . مدینه مشخصاتی غیر از کوفه و شام داشت:

1 . مرکز وحی و حکومت رسول اکرم صلی الله علیه و آله، محل تبلیغ رسالت و کانون نشو و نمای اهل بیت علیهم السلام و تلاشهای فرهنگی و اجتماعی آنان بود .

2 . این شهر در میان مسلمین جایگاه ویژه ای داشت و مسلمانان پس از برگزاری مراسم حج به منظور زیارت مرقد مطهر حضرت محمد صلی الله علیه و آله و بزرگانی از خاندان او از تمامی شهرهای جهان به این دیار می آمدند و بدین جهت بهترین مکان برای پیام رسانی اهل بیت علیهم السلام بود .

3 . مسلمانهای مدینه غالبا از صحابه پیامبر و فرزندان آنان بودند، از این جهت به ذریه پیامبر به خصوص امام حسین علیه السلام علاقه عمیقی داشتند .

زنان و کودکان اسیر – که اکنون با پیروزی معنوی و افتخاری بزرگ به وطن خود بازمی گردند – می توانند از موقعیت خاص مدینه در راه رسیدن به هدف عالی امام حسین علیه السلام بهره برداری کنند . امام سجاد علیه السلام در ورودی شهر مدینه برای آنکه شهر را برای یک تحرک عمومی و جنبش فراگیر مهیا سازد، بشیر بن جذلم را – که در رکاب آن حضرت بود – به حضور طلبید و فرمود: ای بشیر! به مدینه برو و مردم را از شهادت امام حسین علیه السلام آگاه ساز . او متابعت کرد و با چشم گریان اشعاری خواند که دو بیت آن چنین است:

یا اهل یثرب لا مقام لکم بها

قتل الحسین فادمعی مدرارا

الجسم منه بکربلا مضرج

والراس منه علی القناة یدارا (31)

«ای مردم یثرب (مدینه) دیگر در شهر نمانید، زیرا حسین علیه السلام کشته شد و به دلیل شهادتش من چنین می گریم . بدن مقدسش در کربلا به خون آغشته شد و سر او بر بالای نیزه در شهرها گردانده شد .»

در این هنگام زنان و مردان مدینه گریه کنان از شهر بیرون آمدند و پیرامون خیمه امام سجاد علیه السلام اجتماع کردند . حضرت با استفاده از فرصت پیش آمده، حقایق و فجایع قیام عاشورا و جنایات امویان را برای مردم مدینه بازگفت و ماجرای اسارت خود و عده ای از بازماندگان شهیدان کربلا را برایشان شرح داد . پس از آن مدینه به طور جدی چهره ای ماتم زده به خود گرفت و سوگواری و اشک و ناله مردم، به عنوان تبلیغات وسیع و موثری علیه امویان و تثبیت موقعیت اهل بیت علیهم السلام قلمداد گردید و نفرت و انزجار شدیدی در دلهای آحاد جامعه نسبت به آل ابی سفیان ایجاد نمود .

نتایج تبلیغ در مدینه

1 . برانگیخته شدن موجی از خشم علیه رژیم اموی که در قیام حره تبلور یافت و طی آن، مردم مدینه در سال 63 هجری یزید را از خلافت خلع کردند و امور شهر خود را به عبدالله انصاری سپردند و همه امویان و بنی مروان را از شهر بیرون کردند . (32)

2 . خواص مدینه با یزید مکاتبه کردند و برخورد با اهل بیت علیهم السلام را مصیبتی بزرگ و حادثه ای دردناک در جهان اسلام تلقی کردند .

گروهی نیز علیه دستگاه جور بسیج شدند و به عنوان اعتراض راهی شام شدند . یزید پس از احساس خطر انقلاب مردم مدینه برای جلب توجه، پذیرایی گرمی از آنان به عمل آورد و مبالغی هنگفت به میهمانان عطا نمود; ولی این ملاطفتها نه تنها از خشم مقدس آنان نکاست بلکه پس از آنکه خباثت و جنایت یزید را از نزدیک دیدند، به مدینه برگشتند و بر حجم تبلیغات ضداموی خود افزودند و مردم را برای مبارزه تشجیع نمودند و با صراحت به مسلمانان مدینه گفتند: ما از پیش مردی می آییم که هیچ دینی ندارد، می گساری و سگ بازی می کند، مجالس رقص و قمار تشکیل می دهد، حتی با محارم زنا می کند، شبها را با مستان و روزها را با هرزگان به سر می برد . (33)

پی نوشت:

1) بحارالانوار، ج 45، ص 59 – 58 .

2) ذریة النجاة، گرمرودی، ص 169 .

3) ناسخ التواریخ، مرحوم سپهر، حالات سیدالشهداء، ج 32، ص 35 .

4) نک: لهوف، ص 69 .

5) همان، ص 71 .

6) اللهوف، ص 68; الاحتجاج، طبرسی، ص 305; بحارالانوار، ج 45، صص 112 و 113 .

7) بررسی تاریخ عاشورا، دکتر آیتی، ص 161 .

8) تذکرة الخواص، سبط ابن جوزی، ص 295 .

9) الکامل، ابن اثیر، ج 4، صص 81 – 80 .

10) تتمة المنتهی، محدث قمی، ص 50 .

11) مقتل الحسین، ص 330 .

12) قیام امام حسین، دکتر شهیدی، صص 186 – 185 .

13) نک: مروج الذهب، ج 2، ص 72; شرح نهج البلاغه، ج 1، ص 17 .

14) ناسخ التواریخ، حالات سیدالشهداء، ج 3، ص 119 .

15) مقتل خوارزمی، ص 78 – 76، مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 168; بحارالانوار، ج 45، ص 174 .

16) بررسی تاریخ عاشورا، ص 232 .

17) نک: لهوف، ص 79 .

18) تذکرة الخواص، صص 149 – 148 .

19) مقتل عوالم، ص 443 .

20) معالی السبطین، ج 2، ص 110 .

21) تاریخ طبری، ج 4، ص 356; تاریخ الکامل، ابن اثیر، ج 3، ص 301 .

22) الغدیر، ج 10، ص 174; النجوم الزاهره، ج اول، ص 164 .

23) نفس المهموم، ص 218 .

24) تاریخ طبری، ج 6، ص 265 .

25) کامل شیخ بهایی، ج 2، ص 302 .

26) مقتل عوالم، ص 431 .

27) الکامل، ج 4، ص 45; مقتل عوالم، ص 444; مقتل خوارزمی، ج 2، ص 73 .

28) نفس المهموم، ص 265 .

29) ناسخ التواریخ، حالات سیدالشهداء، ج 3، ص 175 .

30) سفینة البحار، ج 1، ص 602 .

31) اللهوف، ص 119 .

32) الصواعق المحرقه، ص 132; مروج الذهب، ج 2، ص 71; الامامة و السیاسة، ابن قتیبه، ج 1، ص 247 و نیز ص 222 تا 239 .

33) الکامل، ج 3، ص 307; تاریخ طبری، ج 4، ص 368 .

مبلغان – بهمن و اسفند 1382، شماره 51 

اعزام مبلغین جامعة المرتضی به کشور برزیل در آستانه ماه رمضان

حجت-الاسلام-داودیبه گزارش روابط عمومی و امور بین الملل جامعه المرتضی علیه السلام،حجت الاسلام داودی از اعزام مبلغین جامعة المرتضی به کشور برزیل در آستانه ماه رمضان خبر داد.

مدیر محترم جامعه المرتضی علیه السلام گفت:هر سال با توجه به ظرفیت ها و نیازهای موجود در عرصه بین الملل دانش پژوهان و مبلغین نخبه و فعال به مراکز اسلامی در سراسر دنیا اعزام می شوند.

وی گفت:تا کنون دانش پژوهان و مبلغین مرکز در مناسبت های مذهبی به کشورهای متعددی از جمله:برزیل ،توگو،فرانسه،آلمان،افریقای جنوبی،لبنان،نیوزلند و ….اعزام شده اند که در سال جاری نیز با توجه به فرا رسیدن ماه مبارک رمضان تعدادی از مبلغین جامعه المرتضی به منظور فعالیت های تبلیغی به کشور برزیل اعزام شدند.

حجت الاسلام داودی افزود:در آستانه ماه مبارک رمضان ،جامعه المرتضی علیه السلام  دو مرکز اسلامی در کشور برزیل را تاسیس و افتتاح کرده است که مبلغین مرکز به منظور مدیریت و فعالیت های فرهنگی و تبلیغی و حضور بلند مدت به کشور برزیل اعزام شدند.

تبلیغ بین الملل در سیره پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله

تبلیغ-بین-الملل-در-سیره-پیامبر-اعظم

پیامبر اکرم(ص) روابط گسترده ای را از سال ششم هجری قمری با جوامع، ملّت ها و دولت ها برقرار کرد که آثار عمده آن بعد از وفات آن حضرت در دوران خلفا به ظهور پیوست. نامه های آن حضرت به سران دیگر کشورها و انعقاد قراردادهای متعدّد با اقوام و قبایل مستقلّ عرب، پیمان صلح دائمی با نصارای نجران، از دلایل اهتمام آن حضرت به برقراری روابط صلح جویانه با دیگر ملّت ها بود که به عنوان یکی از ابتکارهای ارزنده آن حضرت، در زمینه روابط بین المللی،قالبی نو در تاریخ مطرح می شود.

یکی از ابعاد سیره پیامبر(ص)، در روابط خارجی و راز و رمز موفّقیت ایشان بوده؛ به ویژه آنکه آن حضرت با وجود فشارها و مشکلات طاقت فرسا موفّق گردید، در مدّت کوتاهی اسلام را به بیرون از مرزهای جزیرالعرب توسعه دهد. به این ترتیب اندام بزرگ تمدّن های عظیم به لرزه درآمد و اتّکال به اصل دعوت، نفی سبیل و عزّت اسلامی و صلح و هم زیستی مسالمت آمیز در التزام به قراردادها و احترام به پیمان ها، مبنای رفتاری تاریخی را رقم زدند. نظام حقوقی اسلام و اجرای مقرّرات بشر دوستانه در زبان و کردار آن حضرت، به خوبی و در نهایت درایت و تدبیر شایسته پیاده شد و بعد از هزار و چهارصد و اندی از ظهور اسلام، به جرئت می توان گفت: رفتار و سیره پیامبر اکرم(ص) یک خطّ مشی با اصالت و پرمحتوا را در روابط بین المللی حکومت اسلامی قوام بخشیده است.

1. زمینه های آغاز ایجاد ارتباط با ملل دیگر

از آنجا که تدوین سیاست های خارجی هر دولت بر گرفته و برانگیخته از سیاست و اوضاع اقتصادی داخلی آن کشور است و اگر دولتی از جهت اوضاع داخلی در آرامش و امنیت نباشد، سیاست های خارجی و نظام بین المللی برای او چندان اهمّیتی ندارد، زمینه لازم برای ایجاد ارتباط خارجی نیز در سال ششم هجرت برای پیامبر(ص) فراهم شد. بعد از مدّت ها درگیری های نظامی داخلی که یهودیان علل ایجاد آن بودند و با سرکوبی آنان به پایان رسید و بسیاری از آنان به خارج از مدینه رفتند، درگیری های خارجی نیز با کفّار قریش و هم پیمانان آنان از قبایل مختلف عرب با انعقاد صلح حدیبیّه که در قرآن از آن تعبیر به فتح قریب شده است، پایان یافت. در نتیجه مدینه دارای آرامشی نسبی شد و پیامبر(ص) فرصت یافت تا به بخشی دیگر از مأموریت الهی که همانا دعوت جهانیان به سوی یکتاپرستی و دین اسلام بود، جامه عمل بپوشاند.

2. نگاهی به نظام بین المللی در دوره ظهور اسلام

نظام بین المللی1 در آن برهه زمانی از امپراتوری «روم شرقی» و امپراتوری «ایران» و نیز دولت های کوچکی که تابع یکی از این دو قطب بودند، ترکیب یافته بود. دولت «یمن»، «حیره» و حکومت «بحرین» تابع امپراتوری «ایران» و دولت ساسانی و دولت های غسّان و «حبشه» و «مصر»، تابع امپراتوری «روم» بودند که این دو امپراتوری بزرگ همواره در تقابل و رویارویی با هم بوده و با رسمیت یافتن دین مسیحیت در روم شرقی (بیزانس)، درگیری های دو کشور رنگ و بوی مذهبی نیز به خود گرفته بود؛ به گونه ای که روم با این انگیزه، خود را قیم هر سرزمینی می دانست که در آن مسیحیت رواج یافته و همواره بر سر این مسئله میان ایران و روم درگیری های فراوانی رخ می داد. بلادرنگ دول حیره و غسّان، فراروی جهان اسلام و جزیر\ العرب باب گشایش روابط اسلام با این دو امپراتوری را فراهم می نماید. در این دوران آیین زرتشتی در ایران دین رسمی بود و مخالفان (از مزدکیان) به سختی مورد تعقیب و آزار قرار می گرفتند.

3. اصول سیره پیامبر(ص) در روابط خارجی

با بررسی سیره پیامبر اعظم(ص) در روابط خارجی و اقدامات دیپلماتیک در زمان ها و مکان های مختلف، می توان رفتارهای گوناگون را مشاهده کرد که هر کدام بر اساس اصول مشخّصی شکل گرفته، در جای معینی نیز به کارگرفته شده اند. همچنین برای اجرای آن، مکانیسم های خاص و روش های ویژه مورد استفاده رسول اعظم(ص) به کار برده شده است. مبانی رفتار پیامبر اکرم(ص) در روابط خارجی برگرفته از قرآن مجید است و مهم ترین اصول آن در عناوین زیر و به اختصار ذکر می شود.

1-3. اصل دعوت و جهاد

مسئله دعوت در آثار دینی مسلمانان از جایگاه والایی برخوردار است و یکی از مهم ترین عنصر در روابط خارجی اسلام به شمار می آید. در متون دینی آمده است که مسلمانان قبل از دعوت به توحید و نبوّت، حقّ نبرد با کافران را ندارند و فقها آن را به عنوان یک اصل مسلّم در فقه پذیرفته اند.2

در متون حدیثی، بابی به این موضوع اختصاص یافته و روایات فراوانی در اهمّیت دعوت و نحوه و کیفیت آن گردآوری شده است.3

پیامبر گرامی اسلام(ص) نیز در روابط خارجی و برخورد با سران کشورها به اصل دعوت، ارزش و اهمّیت فوق العادّه داده و آن را همواره به عنوان اوّلین و مهم ترین مبنای روابط خارجی خویش قرار داده است.

امام علی(ع) در روایتی می فرماید:

«هنگامی که پیامبر مرا به یمن فرستاد، فرمود: یا علی! اگر خداوند یک نفر را به دست تو هدایت کند، بهتر از تمام آن چیزی است که آفتاب بر آن می تابد.»4

از نامه هایی که به سران کشورهای جهان، توسط پیامبر(ص) فرستاده شده است، به خوبی اهمّیت دعوت، در روابط خارجی آن حضرت روشن می گردد؛ به طور مثال رسول خدا(ص) در نامه ای به کسرا، پادشاه ایران زمین چنین می آورد:

«به نام خداوند بخشنده مهربان، از محمّد بن عبدالله رسول خدا به خسرو پرویز، بزرگ پارس: درود و ایمنی عذاب بر کسانی که پیرو هدایت گردند، به خدا و فرستاده او ایمان آور که آفریدگاری جز خدای یگانه بی همتا نیست و محمّد بنده و فرستاده اوست. من تو را به سوی خدا دعوت می کنم؛ زیرا که من پیامبر خدا بر همه مردمان هستم تا زنده دلان را هشدار دهم و کلمه عذاب بر کافران مسلّم گردد و از این رو، اسلام آور تا ایمن مانی؛ چنان که ایمان نیاوردی، بی گمان گناه همه مجوسان برگردن تو خواهد بود.»5

و نامه ای دیگر به پادشاه روم می نویسد:

«به نام خداوند بخشنده و مهربان از محمّد رسول الله

بنده و فرستاده خدا بر هرقل بزرگ روم، درود بر کسی که راه هدایت در پیش گیرد؛ امّا بعد! من، تو را به سوی دین اسلام دعوت می کنم، اسلام آور تا ایمن مانی6، اگر اسلام آوری خداوند به تو پاداش خواهد داد؛ وگرنه گناه همه رومیان را به گردن خواهی داشت.» و سپس آیه مباهله را ذکر می کند.7

در آن روز، روم و ایران دو ابر قدرت مطرح بودند.8 نبیّ گرامی(ص) چنین امپراتورانی را قاطعانه به اسلام دعوت می کند، این مطلب در وهله اوّل، بیانگر اهمّیت و جایگاه ویژه دعوت در سیره سیاسی پیامبر(ص) در روابط خارجی می باشد؛ ضمن اینکه این نامه ها، قواعد و شیوه های دعوت، مبانی و اصول دعوت و همچنین مراحل دعوت را به ما می آموزد. نکته ای که در نامه های پیامبر(ص) به چشم می خورد، این است که دریافت دعوت دو مرحله دارد.

الف) تبلیغ مسالمت آمیز؛

ب) برخوردی قهرآمیز و مسلّحانه با جلوگیری کنندگان از تبلیغ اسلامی.9

2-3. اصل نفی سبیل و عزّت اسلامی

یکی از اصولی که اساس و شالوده روابط خارجی پیامبر(ص) را تشکیل می داد و حضرت در گفتار و کردار خویش به آن تأکید می ورزید، اصلی است برگرفته از قرآن مجید آنجا که می فرماید: «هرگز خداوند راه تسلّط بر اهل ایمان را باز نگذاشته است.»10 بر اساس این اصل و قاعده، راه هر گونه نفوذ و سلطه کفّار بر جوامع اسلامی در حوزه های مختلف سیاسی، نظامی، اقتصادی و فرهنگی باید مسدود گردد. از نظر سیاسی، زیر بار تحت الحمایگی نرفتن، نفی ظلم و استبداد و استعمار، جایز نبودن مداخله بیگانگان در امور داخلی کشورهای اسلامی و تصمیم گیری های سیاسی مورد تأکید می باشد. بنابراین اصل نفی سبیل، بیانگر جنبه ایجابی و سلبی است که جنبه سلبی آن ناظر بر نفی سلطه بیگانگان بر سرنوشت سیاسی و اجتماعی مسلمانان و جنبه ایجابی آن، بیانگر وظیفه دینی امّت اسلامی در حفظ استقلال سیاسی و از میان برداشتن زمینه های وابستگی است.11

پیامبر رحمت و مهربانی(ص) در تمام عرصه های زندگی اجتماعی خویش، به ویژه در روابط خارجی به این اصل مهم و اساسی توجّه جدّی می نمود و آن را به عنوان یک مبنا و پایه در روابط خارجی در نظر می گرفتند.

سیره عملی و قولی پیامبر اکرم(ص) بارزترین گواه بر این مدّعاست. از آن حضرت نقل شده که فرموده اند:

«اسلام همیشه بر دیگر مکاتب و ملل برتری دارد و هیچ چیزی بر اسلام برتری ندارد و کافران مانند اموات، نه مانع ارث می شوند و نه ارث می برند.»12

از این حدیث به خوبی استنباط می شود که آن حضرت هیچ گاه راضی به سلطه کفّار بر مسلمانان نبوده و تسلّط غیر مسلمان را بر مسلمان در هیچ عرصه ای نمی پذیرفتند.

3-3. اصل صلح و هم زیستی مسالمت آمیز

از نظرگاه قرآن مجید، در آیات متعدّد خداوند همواره مؤمنان را به صلح و هم زیستی مسالمت آمیز فرا خوانده و از دشمنی و کینه توزی آنان را بر حذر داشته، شاهد مثال ما در سوره بقره، آیه 208 است که می فرماید: «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کافَّةً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیطانِ إِنَّهُ لَکمْ عَدُوٌّ مُبین؛ 13 ای کسانی که ایمان آورده اید! همگی به صلح و هم زیستی مسالمت آمیز در آیید و از گام های شیطان پیروی نکنید که او برای شما دشمن آشکار است.»

به علاوه در آیات قرآن و روایات، سیره و رفتار پیامبر اکرم(ص) نیز بر صلح و هم زیستی مسالمت آمیز تأکید دارد؛ چنان که آن حضرت برای ایجاد انگیزه در مخالفان برای مذاکره و توافق های اصولی و کشاندن آنان برای مذاکره، هرگز توافق های جزیی را در مورد قدر مشترک ها نادیده نمی انگاشت؛ زیرا به خوبی می دانست که دست یافتن به تمامی اهداف و توافق ها در یک مرحله، خود مانع بزرگ پیشرفت مذاکرات و ادامه روابط است؛ ولی دست یابی به توافق های نسبی و کم اهمّیت تر می تواند آغازی بر توافق ها و حتّی همکاری های مهم تر و اصولی تر باشد.14 در شریعت اسلام، مهم ترین شیوه حلّ اختلاف در امور داخلی و بین المللی دولت اسلامی، بهره گیری از شیوه ای مسالمت آمیز است و به لحاظ تاریخی نیز پیامبر(ص) در حلّ و فصل اختلاف ها از شیوه هایی چون مذاکره و بحث تاریخ اسلام از قبیل «منشور مدینه» در آغاز هجرت و ورود پیامبر(ص) به مدینه و انعقاد پیمان دفاعی و بی طرفی قبایل مختلف و انعقاد صلح حدیبیّه و مذاکره با هیئت مذهبی مسیحیان نجران، نمونه بارز این مطلب است.15

4. ابزار سیره پیامبر(ص) در روابط خارجی

پیامبر اکرم(ص) نیز برای تحقّق آرمان های اساسی اسلام، در روابط خارجی خویش از راهبردهای متعدّدی بهره می جست و ابزارهای گوناگونی را به کار می بستند که به اختصار می توان به چند مورد آنها اشاره کرد.

1-4. مذاکره با سفیران و نمایندگان

مذاکره در روابط خارجی پیامبر اکرم(ص) و سیره سیاسی آن حضرت، از اهمّیت قابل توجّهی برخوردار بوده است. در اهمّیت مذاکره در سیره رسول خدا(ص) همین بس که ایشان سفیران و نمایندگانی را به ممالک غیراسلامی گسیل می داشت و آنان را وامی داشت تا مذاکره را مقدّم بر شیوه های خشونت آمیز بدارند.16

از جمله وظایف مهمّ سفیران پیامبر(ص) در مواردی، مانند دعوت به اسلام، مذاکره صلح و ترک مخاصمه با دشمن، مذاکره در مورد انعقاد قراردادهای مربوط به غرامت و امضای آنها، مذاکره در جهت ایجاد حسن تفاهم و جلب دوستی و انعقاد پیمان همکاری در زمینه های مختلف با کشور محلّ مأموریت بوده است.

2-4. تألیف قلوب

یکی از تکنیک های مؤثّر در اجرای سیاست خارجی برای تحقّق اهداف و تأمین منافع، استفاده از ابزارهای اقتصادی و مالی است. در این راستا دولت استفاده کننده از این ابزار، تلاش می نماید که دیگر دولت ها و ملّت ها را به تغییر در سیاست های خارجی شان وادار نماید. بهره گیری از این ابزار به عصر کنونی در روابط خارجی منحصر نیست؛ بلکه در گذشته نیز دولت ها سعی کرده اند از این طریق، دیگران را وادار به تسلیم در مقابل خواسته های خود کنند.17

پیامبر گرامی(ص) در روابط خارجی خود از ابزار اقتصادی نیز برای دعوت و هدایت مردم به دین مبین اسلام با عنوان تألیف قلوب استفاده می نمود و در موارد متعدّدی از این ابزار اقتصادی برای گسترش و توسعه اسلام بهره جسته و به رغم مخالفت دیگران در این جهت سرمایه گذاری کرد؛ مثلاً در جنگ طائف، غنائم را به تازه مسلمانان بخشیدند.18

3-4. اعزام مبلّغان و ارسال پیام

در عرصه روابط خارجی، فعّالیت ها به حوزه مذاکرات و چانه زنی محدود نمی شوند؛ بلکه همواره تلاش بر آن است که از راه تبلیغات و فعّالیت های فرهنگی، رفتارهای طرف مقابل را تحت تأثیر قرار داده و رفتارهای مطلوب را در آنها شکل دهند.

به همین دلیل یکی از ابزارهای روابط خارجی، از حیث فرهنگی و تبلیغاتی رسول خدا(ص) اعزام مبلّغان و دعوت کنندگان و فرستادن پیام به بزرگان قبایل و سران کشورها بود که این تبلیغات به شیوه های زیر انجام می پذیرفت.

الف) تماس مستقیم با افراد سران و هیئت هایی که برای انجام مناسک حج به مکه آمدند. پیامبر(ص) به رغم کارشکنی ها و آزار مشرکان، این شیوه را به کار می بستند و پیام و رسالت خویش را ابلاغ می نمودند که با این روش، پیام به گوش افراد اقصا نقاط دنیا می رسید؛

ب) هجرت دو نوبته مسلمانان به حبشه که انگیزه و ماهیت آن جنبه تبلیغی داشت؛

ج) اعزام شخصیت های برجسته مسلمان، مانند معاذ بن جبل به یمن، علی(ع) به یمن و. ..؛

د) اعزام هیئت های تبلیغی، مانند هیئت هایی که به یمن، نجد و رجیع فرستادند.19

ایشان در کنار اعزام مبلّغان، به ارسال پیام ها و نامه ها به سران قبایل و دولت های دیگر اهتمام جدّی داشتند؛ به گونه ای که ایشان نامه ها و پیام های متعدّدی به سران قبایل، کشورها و رهبران ادیان و مذاهب فرستادند. برخی مورّخان این نامه ها را بیش از 300 مورد دانسته اند.20

4-4. جنگ

در حقوق بین الملل، به برخورد میان دو یا چند دولت که در آن نیروهای مسلّح طرفین درگیر اقدامات خشونت آمیز گردند، جنگ تعریف می شود. هر چند این تعریف شامل جنگ میان افراد و قبایل نمی شود؛ چون مصداق دولت نیستند؛ ولی از آنجا که از دیرباز جنگ و گریز وجود داشته، بنابراین می توان تعریف فوق را با عدم ذکر نام دولت به اصطلاح امروزی ما، به حاکمیت های قرون گذشته نیز تعمیم داد و بر اساس آن، رفتار مبتنی بر جنگ پیامبر عظیم الشأن(ص)را مورد بحث و بررسی قرار داد. 21

پیامبر مکرّم(ص) هر چند در ابلاغ رسالت خود، اصل را بر دعوت مسالمت آمیز گذارده بودند؛ امّا در پاره ای از مواقع، به سبب شرایط خاصّ سیاسی و اجتماعی، شیوه مسالمت آمیز دعوت آن حضرت، به جنگ و شیوه قهرآمیز منجر می شد، مانند رفتار پیامبر(ص) در قبال سران مشرکان قریش که به مخالفت شدید با آن حضرت برخاسته بودند. با بررسی و کنکاش در آیات، می توان دریافت که این رفتار، رفتار دفاعی بود نه تهاجمی و ماجراجویانه؛ زیرا پیامبر اکرم(ص) در طول سیزده سال اقامت در مکه، از اصل دعوت بهره گرفت و در این راه با توجّه به آزار و اذیت های مشرکان از شیوه جنگی استفاده ننمود. بعد از بیعت، بخشی از مردم مدینه در عقبه اولی و ثانی و هجرت به مدینه و نیرومند شدن مسلمانان از سوی خداوند، دستور مقابله با کفّار قریش و استفاده از رفتار مبتنی بر دفاع دریافت گردید و با نزول آیه «أُذِنَ لِلَّذینَ یقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلی نَصْرِهِمْ لَقَدیر؛22 به کسانی که جنگ بر آنان تحمیل شده، رخصت [جهاد] داده شده است؛ زیرا مورد ظلم قرار گرفته اند و البتّه خدا بر پیروزی آنان سخت تواناست.» اذن و رخصت دفاع و مقابله با دشمنان اسلام به جنگ جویان داده شد؛ زیرا طبق این آیه، آنان از دشمن سخت ستم کشیده و ظلم دیده بودند. به هر حال از آیات قرآن کریم چنین استفاده می شود که جنگ در مکتب اسلام تجویز شده و پیامبر اکرم(ص) نیز آن را به عنوان یک رفتار در روابط خارجی پذیرفته و از آن بهره جسته است؛ ولی با شرایط و قواعد خاصّی، مانند وجه قتال با مشرکان و کفّار که مقید به جهاد فی سبیل الله است؛ جهاد با کسانی که معترض و مهاجمند. با آنان بایستی جنگ و جهاد کرد تا شاید دشمنان و محاربان به تفاهم و پذیرفتن دعوت اسلامی گرایش یابند.

پی نوشت ها:

1. نظام بین المللی محیطی است که در آن واحدهای سیاست بین المللی عمل می کنند؛ به طوری که رفتارها، جبهه گیری ها و نیات و خواسته های واحدهای مزبور در آن تأثیر می پذیرد. اصول سیاست خارجی در روابط بین الملل، عبداللّهی، قوام، انتشارات سمت، ص 27 سال 1370.

2. طوسی، ج 5، ص 265 و ص520؛ ابن حلّی، 1411 ق، ج 2، ص 12.

3. کلینی، 1367، ج 5، ص 36.

4. همان، ص 28.

5. احمدی میانجی، 1419ق، ج 2، ص 316؛ ابن کثیر، 148، ج 4، ص 306.

6. مجلسی، ج2،ص386، احمدی میانجی، ج 2، ص39.

7. سوره آل عمران (3)، آیه 64.

8. شکوری، 1376، ص 31.

9. ر.ک. همان، ص 322.

10. سوره نساء (4)، آیه 141.

11. سجادی، مقاله، ش 15، ص 173.

12. شیخ صدوق، 404 آق، چ 2، ج 4، ص 324.

13. سوره بقره (2)، آیه 208.

14. عمید زنجانی، 1379، ص274.

15. موسوی، 1384، ص92.

16. سجّادی، مقاله، س 5، ش 20، ص 175.

17. قوام، ص207.

18. ابن هشام، 1341، ج2، ص324.

19. موسوی، 1384، ص101.

20. میانجی، 1363،ص5.

21. شیرخانی، مقاله، دعوت و جنگ و صلح در قرآن، جمله علوم سیاسی، ص 4، ش 15، ص 187.

22. سوره حج (22)، آیه 39.

دکتر علی اکبر عباسی

صدرالله زین العبادی