هدایت و تبلیغ در گفتار و رفتار امام صادق علیه السلام

15951-6137188

مقدمه
آموزه های الهی گویای این است كه یگانه رسالت انبیاء الهی و جانشینان آنها هدایت مردم به سوی پروردگار است. خداوند متعال به پیامبرش فرمود: «وما ارسلناك الا مبشرا ونذیرا»؛ (1) «و ما تو را نفرستادیم مگر به عنوان بشارت دهنده و انذار كننده..»
و پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله فرمودند:
«رحم الله خلفائی، فقیل یا رسول الله من خلفائك؟ قال: الذین یحیون سنتی ویعلمونها عباد الله؛ (2) خدا جانشینان مرا رحمت كند. سؤال كردند: یا رسول الله! جانشینان شما كیستند؟ فرمود: كسانی كه روش مرا احیا می كنند و به بندگان خدا یاد می دهند..»
امام صادق علیه السلام كه خود به دلیل مقام امامت دارای شان هدایتگری است، همین شان را برای عالمان دینی نیز قائل است و می فرماید: «الراویة لحدیثنا یشد به قلوب شیعتنا افضل من الف عابد؛ (3) كسی كه احادیث ما را روایت و دلهای شیعیان ما را به وسیله آن محكم كند، از هزار عابد بهتر است..»
از این روی، اینك كه در آستانه شهادت (4) آن امام هدایت قرار گرفته ایم، شایسته است نگاهی گذرا به شیوه های هدایتگری آن حضرت بیندازیم؛ شیوه هایی كه سایه به سایه قرآن كریم پیش رفته و به پیروی از قرآن كریم هدایت را در شكلها و شیوه های متناسب به مسلمانان عرضه نموده است.
ناگفته نماند كه شیوه های امام در هدایت و تبلیغ و تبشیر و ارشاد و دعوت و… كه در راستای وظائف و شان امامت انجام می شد، تاثیرات عمیقی در جامعه آن روز برجای گذاشت. به گونه ای كه علی رغم فراهم نبودن امكان برای اقدامات نظامی و براندازی علنی، همین دست فعالیتهای تبلیغی و هدایتی حضرت، خلفای وقت را به شدت هراسان ساخته و اركان حكومت آنان را لرزان كرده بود.
از این روست كه در مقابل اقدامات این امام هدایت، خلیفه وقت (منصور) می گوید: «وكان امره وان كان ممن لا یخرج بسیف اغلظ عندی و اهم علی من امر عبدالله ابن الحسن فقد كنت اعلم هذا منه ومن آبائه علی عهد بنی امیة؛ (5) كار جعفر بن محمد اگرچه با شمشیر قیام نمی كند، اما برایم سخت تر و مهم تر است از قیام عبدالله بن الحسن. من این را از او و پدرانش در زمان بنی امیه می دانم..»

شیوه های هدایتگری امام صادق علیه السلام
1. استفاده از تشكیلات و انسجام و تربیت و تخصص
امام صادق علیه السلام مؤمنان را به انسجام و تبلیغ گروهی تشویق می كرد. آن حضرت می فرمودند: «رحم الله عبدا اجتمع مع آخر فتذكرا امرنا؛ (6) خدا رحمت كند بنده ای را كه با دیگری همراه شود تا امر ما را یادآوری (تبلیغ) كنند..»
آن حضرت با سازماندهی فكری مكتب، تربیت شاگردان و متخصص كردن آنها در رشته های خاص، معرفی خط مشی تشیع، ایجاد تشكلها با هویت شیعی و… این انسجام را عمق بخشید. نمونه ای از این انسجام و استفاده از متخصصین را به نقل از هشام بن حكم می خوانیم:
«مردی از اهالی شام وارد شد و به امام صادق علیه السلام گفت: می خواهم چند سؤال بكنم. پرسید: درباره چه می خواهی بپرسی؟ گفت: از قرآن، حروف مقطعه، سكون، رفع، نصب و جر. امام فرمود: ای حمران! تو جواب بده. مرد گفت: می خواهم با خودتان بحث كنم. امام فرمود: اگر بر او غلبه كردی، بر من پیروز شده ای. مرد شامی آن قدر سؤال كرد و پاسخ صحیح شنید كه خسته شد و به امام گفت: حمران مرد توانایی است. هرچه پرسیدم، جواب داد. آن گاه حمران به اشاره امام سؤالی پرسید كه او جوابی نداشت.
مرد این بار تقاضای پرسش درباره نحو كرد. امام او را به «ابان.» حواله داد و در فقه به «زرارة بن اعین.» و در كلام به «مؤمن الطاق.» و در استطاعت به «حمزة بن محمد» و در توحید به «هشام بن سالم.» و در امامت به من معرفی كرد و او در همه مغلوب شد.
امام چنان خندید كه دندانش ظاهر شد. مرد شامی گفت: گویا می خواستی به من بفهمانی كه در میان شیعیان چنین مردمی داری؟ امام فرمود: همین طور است. آن مرد به جرگه شیعیان پیوست..» (7)
این رویداد ایجاد انسجام و اقدام گروهی توسط امام صادق علیه السلام را به تصویر می كشد.

2. ذكر آثار و نتایج
روش دیگری كه امام صادق علیه السلام در مسیر هدایت استفاده می كند، ذكر آثار و نتایج مثبت و منفی كارها و نعمتها و… است. در سیره و سخن امام صادق علیه السلام چنین روشی به روشنی دیده می شود. از جمله، در وصیتش به ابن جندب می فرماید: «یا ابن جندب لو ان شیعتنا استقاموا لصافحتهم الملائكة ولاظلهم الغمام ولاشرقوا نهارا ولاكلوا من فوقهم ومن تحت ارجلهم وما سالوا الله شیئا الا اعطاهم؛ (8) ای پسر جندب! اگر شیعیان ما استقامت كنند، ملائكه با آنان مصافحه می كنند و ابرها بر آنان سایه می اندازند و همانند روز روشن می درخشند و از بالا و پایین روزی می خورند و چیزی از خدا نمی خواهند، مگر اینكه به آنها عطا می كند..»
آن حضرت آثار «نیكی به مؤمن و ادای نماز» و اثر منفی ترك آنها را نیز چنین توضیح می دهد: «یا ابن جندب ان للشیطان مصائد یصطادبها فتحاموا شباكه ومصائده، قلت یابن رسول الله وماهی؟ قال اما مصائده فصد عن بر الاخوان واما شباكه فنوم عن قضاء الصلوات التی فرضها الله. اما انه ما یعبد الله بمثل نقل الاقدام الی بر الاخوان وزیارتهم. ویل للساهین عن الصلوات، النائمین فی الخلوات، المستهزئین بالله وآیاته فی الفترات. اولئك الذین «لا خلاق لهم فی الآخرة ولا یكلمهم الله یوم القیامة ولا یزكیهم ولهم (10) ای پسر جندب! شیطان مكانهایی برای شكار دارد؛ پس مواظب دامها و شكارگاههای او باشید. عبدالله می گوید: پرسیدم: ای پسر رسول خدا، آنها چیست؟ فرمود ابزار شكارش باز داشتن از نیكی به برادران و دام او خفتن از انجام نمازهای واجب است. آگاه باش! همانا خداوند به چیزی مانند گام برداشتن در راه نیكی به برادران و دیدار آنها بندگی نمی شود. وای بر كوتاهی كنندگان بر نمازها، خواب رفته گان در خلوتها و آنها كه در زمان ضعف دین، خدا و آیاتش را مسخره می كنند. آنها هیچ بهره ای در آخرت ندارند. خداوند در روز قیامت با آنها سخن نمی گوید و آنها را نمی بخشد و برای آنها عذابی دردناك است..»
آن حضرت اثر ترك دنیا محوری را نیز چنین یادآور می شود: «ان احببت ان تجاور الجلیل فی داره وتسكن الفردوس فی جواره فلتهن علیك الدنیا واجعل الموت نصب عینك ولا تدخر شیئا لغد واعلم ان لك ما قدمت وعلیك ما اخرت؛ (11) اگر دوست داری در درگاه الهی با خداوند همنشین شوی و در بهشت در جوار او مسكن گزینی، باید دنیا در نظرت بی مقدار باشد و مرگ را همواره جلوی چشمت داشته باشی و برای فردا چیزی نیندوزی و بدان، آنچه قبلا تقدیم داشته ای برای توست و به خاطر كارهای [نیكی] كه به تاخیر انداخته ای ضرر خواهی كرد..»

3. تحریك عواطف انسانی
داستانی زیبا از امام صادق علیه السلام را بشنویم كه در آن حضرت از روش تحریك عواطف سود برده است: شقرانی فردی شراب خوار بود و نمی توانست به دلائلی از دربار منصور دوانیقی سهم و حقوق خود را بگیرد؛ اما امام كه برای كاری نزد منصور رفت، سهم او را نیز گرفت و به وی داد و هنگام دادن حقوقش با لحنی ملاطفت آمیز به او فرمود: «كار خوب از هر كسی خوب است، ولی از تو بهتر و كار بد از هر كسی بد است، ولی از تو به خاطر انتساب به ما زشت تر..»
بعد از آنكه امام از نزد شقرانی رفت، او شدیدا متاثر شد و خود را ملامت كرد. (12)
در موضعی دیگر امام صادق علیه السلام سعی كرد با نشان دادن عمق نفرت خود از همكاری با بنی عباس، یكی از شیعیان را از همكاری با آنان باز دارد؛ لذا فرمود: «ما احب انی عقدت لهم عقدة او وكیت لهم وكاء وان لی ما بین لا بتیها، لا ولا مدة بقلم ان اعوان الظلمة یوم القیامة فی سرادق من نار حتی یحكم الله بین العباد؛ (13) من دوست ندارم برای آنها (بنی عباس) گرهی بزنم، یا در مشكی را ببندم. هرچند در برابر آن ثروت زیادی به دستم برسد، نه، حتی دوست ندارم قلمی برای آنها بر صفحه ای بكشم. همانا كمك كنندگان به ستمگران د ر روز قیامت در سراپرده ای از آتش قرار داده می شوند تا خداوند بین بندگان حكم كند..»

4. بیدار سازی وجدانها
آموزه های الهی نشان می دهد كه انسان هرچند ممكن است در ظاهر حقایق را فراموش كند، اما از درون هرگز دچار فراموشی حقایق نمی شود و با مخاطب قرار دادن درون و فطرت او می توان او را نجات داد و به خود آورد.
خداوند می فرماید: اگر از آنها بپرسی چه كسی آسمانها و زمین را خلق كرد و خورشید و ماه را به تسخیر درآورد، به یقین می گویند خدا؛ «ولئن سالتهم من خلق السموات والارض وسخر الشمس والقمر لیقولن الله.» ؛ (14) و نیز اگر بپرسی چه كسی از آسمان آب می فرستد كه زمین را بعد از مرگش زنده كند، به یقین می گویند خدا؛ «ولئن سالتهم من نزل من السماء ماء فاحیا به الارض بعد موتها لیقولن الله.» (15)
این روش را در سیره امام صادق علیه السلام هم می بینیم؛ روشی كه در آن، امام از مخاطبش می خواهد خود را در موقعیت فرض شده ببیند و ببیند فطرتش چه می جوید و چه می خواهد.
مردی به خدمت امام صادق علیه السلام آمد و گفت: ای زاده رسول خدا! مرا با خدا آشنا كن. خدا چیست؟ مجادله كنندگان بر من چیره شده اند و سرگردانم كرده اند. امام فرمود: «یا عبد الله هل ركبت سفینة قط؟ قال نعم. قال: فهل كسر بك حیث لا سفینة تنجیك ولا سباحة تغنیك؟ قال: نعم، قال: هل تعلق قلبك هنالك ان شیئا من الاشیاء قادر علی ان یخلصك من ورطتك؟ قال: نعم. قال: فذالك الشی ء هو الله القادر علی الانجاء حیث لا منجی وعلی الاغاثة حیث لا مغیث؛ (16) ای بنده خدا! آیا تا به حال سوار كشتی شده ای؟ گفت: آری. فرمود: آیا شده كه كشتی بشكند و كشتی دیگری برای نجات تو نباشد و امكان نجات با شنا را هم نداشته باشی؟ گفت: آری. فرمود: آیا در چنین حالتی به چیزی كه بتواند از آن گرفتاری نجاتت دهد، دلبسته بودی؟ گفت: آری. فرمود: آن چیز همان خداست كه قادر بر نجات است؛ آنجا كه نجات دهنده ای نیست. او فریاد رس است؛ آنجا كه فریادرسی نیست..»

5. ارائه الگو و نمونه
قرآن كریم دوبار ابراهیم علیه السلام را به عنوان الگو معرفی می كند و همچنین درباره پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله می فرماید: «لقد كان لكم فی رسول الله اسوة حسنة.» ؛ (17) «رسول خدا برای شما الگوی نیكویی است..» و حتی زن فرعون را نمونه معرفی می كند: «ضرب الله مثلا للذین آمنوا امراة فرعون.» ؛ (18) «خدا برای مؤمنین همسر فرعون را مثل می زند..» و… این همه برای آن است كه مخاطبان كلام الهی بتوانند الگویی درك كردنی از انسان مطلوب الهی را بشناسند و بفهمند كه آنچه خدا می خواهد، در عالم واقع و خارج چگونه باید باشد. امام صادق علیه السلام، قرآن كریم، رسول خدا صلی الله علیه و آله، امام علی علیه السلام و شیعیان واقعی را به عنوان الگو معرفی می كند.

مثلا می فرماید:
«علیكم بالقرآن، فما وجدتم آیة نجابها من كان قبلكم فاعملوا به وما وجدتموه هلك من كان قبلكم فاجتنبوه؛ (19) بر شما باد قرآن! هر آیه ای را یافتید كه گذشتگان با [عمل به] آن آیه نجات یافتند، شما هم به آن عمل كنید و هر آیه را دیدید كه بیانگر هلاكت پیشینیان است، شما هم از آن بپرهیزید..» ، «الحافظ للقرآن العامل به مع السفرة الكرام البررة؛ (20) كسی كه حافظ قرآن و عمل كننده به آن باشد، همراه با سفیران والا مقام و نیكوكار [الهی] خواهد بود..»
آن حضرت در كلامی دیگر پیرامون راز ماندگاری و جاودانگی و میثاق عمل بودن قرآن تا قیامت چنین می فرماید: «لان الله تبارك وتعالی لم یجعله لزمان دون زمان ولا لناس دون ناس فهو فی كل زمان جدید وعند كل قوم غض الی یوم القیامة؛ (21) برای اینكه خدای تبارك و تعالی آن را برای زمان یا مردم خاصی قرار نداده است، پس در هر زمان تازه است و نزد هر قومی شاداب است تا روز قیامت..»
درباره الگو معرفی كردن پیامبر صلی الله علیه و آله از زبان امام صادق علیه السلام هم به روایت ابا هارون توجه می كنیم. وی می گوید: «به حضور امام شرفیاب شدم. فرمود: ای اباهارون! چند روزی است تو را ندیده ام. گفتم: خداوند پسری به من عطا كرد. حضرت فرمود: خدا او را برای تو مبارك گرداند. چه نام نهادی؟ گفتم: محمد. امام صورت مباركش را (به نشانه احترام) به زمین خم كرد تاجایی كه نزدیك بود به زمین بخورد و زیر لب فرمود: محمد، محمد، محمد، جان خودم، فرزندانم، پدرم و جمیع اهل زمین فدای رسول خدا باد! او را دشنام مده، كتك مزن، بدی به او نرسان! بدان در روی زمین خانه ای نیست كه در آن نام محمد وجود داشته باشد، مگر اینكه آن خانه در تمام ایام مبارك خواهد بود..» (22)
6. تشبیه و تمثیل و محسوس كردن معقول
از كاراترین روشهای هدایت، سود بردن از تشبیه و تمثیل است؛ زیرا مردم امور محسوس را با حواس ظاهری خود به راحتی درك می كنند، به خلاف مسائل عقلی كه نیاز به زحمت فكری و درك عقلی دارند. از این روی، خداوند متعال در آیات متعددی از مثل استفاده می كند و می فرماید: «ویضرب الله الامثال للناس لعلهم یتذكرون.» ؛ (23) «و خدا برای مردم مثالها می زند. امید است كه متذكر شوند..» و «ولقد ضربنا للناس فی هذا القرآن من كل مثل.» ؛ (24) «در این قرآن برای مردم از هر مثلی استفاده كردیم..»
از مثالهای قرآنی هم می توان به تشبیه «وجود خدا» به «نور» (25) ، «بطلان بخشش با منت.» به «از بین رفتن بذری كه روی سنگ كاشته اند»، (26) و «بخشش و انفاق.» به «رویش هفتصد دانه گندم از یك دانه.» (27) اشاره كرد. امام صادق علیه السلام به طور متعدد از این روش استفاده كرده است. ذكر نمونه هایی از آن ما را با كاربرد بیشتر این روش آشنا می سازد:
الف. تشبیه برای اثبات مصنوع بودن بشر
امام صادق علیه السلام به ابن ابی العوجاء فرمود: «تو مصنوعی (ساخته شده به دست یك علت) یا غیرمصنوع؟ گفت: من غیرمصنوع هستم. (كسی مرا به وجود نیاورده و خود به خود به وجود آمده ام) . امام پرسید: به من بگو اگر مصنوع بودی؛ چگونه می شدی؟ او مدتی سر به زیر انداخت، ولی پاسخی نیافت برای همین با چوبی كه فرا رویش بود، ور می رفت و می گفت: دراز، پهن، عمیق، كوتاه، متحرك، ساكن (همه اینها صفات مصنوع بودن اوست) !
امام فرمود: پس اگر تو ویژگی مصنوع و مخلوق بودن را اینها می دانی، خود را مصنوع قرار بده، همانگونه كه اكنون خود را پدید آمده از آنها می یابی… بگو بدانم اگر كیسه ای از جواهر باشد و كسی بگوید: آیا در كیسه دیناری هست؟ و تو بگویی: نه. آنگاه او بپرسد كه دینار را تعریف كن، و تو دینار را نشناسی، آیا رواست كه تو نادانسته، بودن دینار در كیسه را نفی كنی؟ گفت: نه. امام فرمود: جهان هستی كه بزرگ تر و درازتر و پهن تر از كیسه است. شاید در این جهان هستی صنعتی باشد؛ زیرا كه تو تعریف صنعت و غیرصنعت را نمی دانی.
عبدالكریم درمانده شد و عده ای از یارانش همان جا به اسلام روی آوردند..» (28)

ب. تمثیل برای جواز دو نام برای خدا
هشام بن حكم می گوید: ابوشاكر دیصانی گفت: در قرآن آیه ای هست كه دیدگاه مارا تقویت می كند؛ آیه ای كه می گوید: «هو الذی فی السماء اله وفی الارض اله.» (29) ؛ «اوست كه در آسمان خداست و در زمین خداست..» ، من پاسخش را ندانستم تا آنكه به حج رفتم و امام صادق علیه السلام را از آن آگاه ساختم. فرمود: «این سخن زندیقی خبیث است. هرگاه به سوی او برگشتی، بگو: نام تو در كوفه چیست؟ می گوید: فلان، بگو: نامت در بصره چیست؟ می گوید: فلان. تو بگو: پروردگار ما نیز به این گونه هم در آسمان «اله.» نامیده می شود و هم در زمین و هم در دریا. او در همه مكانها «اله.» نامیده می شود..»
وقتی نزد ابوشاكر آمدم و جواب را دادم، گفت: این پاسخ از حجاز به اینجا رسیده است. (30)

ج. تمثیل برای تجدید عذاب انسان
ابن ابی العوجاء به امام صادق علیه السلام گفت: درباره این آیه چه می گویی: «كلما نضجت جلودهم بدلناهم جلودا غیرها»؛ «هربار پوستهایشان بریان گردد، پوستهای دیگری جایگزین می كنیم..» فرض كنیم كه این پوستها گناه كرده و عذاب هم بشوند، گناه پوستهای دیگر چیست؟! امام فرمود: وای برتو! او هم خود آن است و هم غیر آن. ابن ابی العوجاء گفت: این سخن را برای من عقلی (قابل فهم) كن! امام فرمود: بگو بدانم، اگر كسی خشتی را بشكند و بعد به آب آغشته و به گل تبدیل كند و دوباره به شكل اول (خشت) برگرداند، آیا او خود آن و غیر آن نیست؟ گفت: چرا، خدا عمرت دهد. (31)

7. برهان، جدل، مناظره
قرآن كریم آكنده از برهان و استدلال و… است و چنین می فرماید: «قل هاتوا برهانكم.» ؛ (32) «بگو برهانتان را بیاورید..» ، «ادع الی سبیل ربك بالحكمة والموعظة الحسنة.» ؛ (33) «با حكمت و پند نیكو به سوی پروردگارت دعوت كن..» ، «وجادلهم بالتی هی احسن.» ؛ (34) «با چیزی كه بهتر است با آنان مجادله كن..»
امام صادق علیه السلام علاوه بر آنچه از مناظرات و… گذشت، در مورد جدال احسن نیز می فرمود: «مجادله احسن، مانند مطلبی است كه در آخر سوره یس در مورد منكران معاد آمده است. هنگامی كه استخوان پوسیده را در مقابل پیامبر صلی الله علیه و آله قرار دادند و گفتند: چه كسی قدرت دارد آن را زنده كند؟ فرمود: «یحییها الذی انشاها اول مرة.» ؛ (35) «كسی كه اولین بار زنده اش كرد، زنده اش می كند..»
امام صادق علیه السلام مناظرات علمی فراوانی انجام می داد، در عین حال از مناظرات غیراصولی پرهیز داشت؛ لذا طیار، یكی از دوستان امام صادق علیه السلام به حضرت گفت: خبردار شده ام كه از مناظره با مخالفان ناخشنودید! فرمود: اما كسی كه مثل تو باشد، اشكالی ندارد؛ كسانی كه وقتی پرواز می كنند و اوج می گیرند، به خوبی می توانند بنشینند و هنگامی كه می نشینند، به خوبی می توانند پرواز كنند و اوج گیرند. كسی كه چنین باشد ما از مناظره كردن با او ناخشنود نیستیم..» (36)

منابع:

1)- اسرا/105.

2)- الحیاة، ج 2، ص 281.
3)- اصول كافی، ج 1، ص 33.
4)- یادآوری می شود تا كنون 4 مقاله درباره امام صادق علیه السلام در شماره های 5 (پاسدار حریم ولایت) ؛ 12 (غروب آفتاب دانش، حضرت صادق علیه السلام) ؛ 24 (منشور نسل جوان در سیره امام صادق علیه السلام) و 36 (برخی از ویژگیهای مورد انتظار از مؤمنان در كلام امام صادق علیه السلام) ماهنامه مبلغان منتشر شده است.
5)- بحارالانوار، ج 47، ص 199.
6)- همان، ج 1، ص 200.
7)- تهذیب الكمال، ج 5، ص 79؛ سیراعلام النبلاء، ج 6، ص 258؛ بحارالانوار، ج 47، ص 217.
8)- تحف العقول، ص 302، وصیت ابی عبدالله علیه السلام به ابن جندب.
9)- آل عمران/77.
10)- تحف العقول، همان.
11)- تحف العقول، ص 304.
12)- بحارالانوار، ج 47، ص 349.
13)- وسایل الشیعه، ج 12، ص 129.
14)- عنكبوت/61.
15)- همان/63؛ ر. ك: نساء/21.
16)- بحارالانوار، ج 3، ص 41؛ نمونه دیگر: همان، ص 50.
17)- احزاب/21.
18)- تحریم/11؛ درباره الگوهای بد، ر. ك: تحریم/10؛ قلم/48.
19)- الحیاة، ج 2، ص 116.
20)- همان، ص 152.
21)- بحارالانوار، ج 89، ص 15.
22)- بحارالانوار، ج 17، ص 30.
23)- ابراهیم/25.
24)- روم/58.
25)- نور/35.
26)- بقره/264.
27)- همان/261.
28)- اصول كافی، ج 1، كتاب توحید، باب 1، ص 76، ذیل حدیث 2.
29)- زخرف/84.
30)- المیزان، ج 18، ص 128؛ سفینة البحار، ج 1، ص 474 و بحارالانوار، ج 3، ص 323.
31)- بحارالانوار، ج 7، ص 39، ح 7.
32)- بقره/111.
33)- نحل/125؛ و ر. ك: بقره/258؛ نساء/34؛ مائده/91؛ توبه/103؛ طه/14 و….
34)- نحل/125.
35)- تفسیر نمونه، ج 16، ص 300.
36)- همان، ج 12، ص 16 تا 20.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *